This blog is about books, eBooks , my memories .

Wednesday, May 27, 2015

گوگل I/O از راه رسید




« با شوق کودکانه از آن سوی نرده ها
 دست مرا گرفته و بــــالا کشیده ای »


بالاخره انتظار به سر آمد: بیست و هشتم می  رسید و فصل بازگشایی گردهمایی گوگل I/O 2015 .
 با شوق کودکانه منتظریم ببینیم که گوگل امسال چطوری غافلگیرمان می کند؛آیا واقعاً از گلس 2 - ورژن جدید عینک گوگل -رونمایی می شود، اندروید چطور؟ خبری از نسخه ی بالاتر هست؟ و کلی سؤال دیگر که به زودی پاسخ داده می شوند.

بله، در روزهایی که بحران حذف یارانه ی بنزین ( =حامل های انرژی ) بر فضای کشور سایه افکنده است، شاید فناوری های نوین گوگل، آبی بر آتش دل سوخته مان باشد و قدری توجه مان را از مسائل اخیر منحرف کند؛ دیروز اخبار تهران با تاکسی داران ناراضی مصاحبه کرده بود، می گفتند چرا سهمیه ی تاکسی ها حذف شده؟ در صورتی که قرار نبود حذف شود.

به هر حال چاره ای نیست، بیایید خوش بینانه تر به آینده بنگریم
                                            از تعطیلات لذت ببرید، با ماشین یا بی ماشین


G I O G I O G I O G I / O 2 0 1 5

30th September Dear Daddy,

Are you still harping on that scholarship? I never knew a man so obstinate, and stubborn and unreasonable, and tenacious, and bull-doggish, and unable-to-see-other-people's-point-of-view, as you.

You prefer that I should not be accepting favors from strangers.
Strangers!--And what are you, Pray?

Is there anyone in the world that I know less? I shouldn't recognize you if I met you in the street. Now, you see, if you had been a sane, sensible person and had written nice, cheering fatherly letters to your little Judy, and had come occasionally and patted her on the head, and had said you were glad she was such a good girl--Then, perhaps, she wouldn't have flouted you in your old age, but would have obeyed your slightest wish like the dutiful daughter she was meant to be.

Strangers indeed! You live in a glass house, Mr. Smith.

صفت
obstinate لجوج، کله شق
stubborn  سرسخت، خیره سر
unreasonable غیرمعقول، نابخرد
tenacious سفت، استوار، سرسخت
sane سالم، عقل سلیم

فعل
to harp چنگ زدن، به صدا درآوردن، ترغیب کردن
to flout دست انداختن، مسخره کردن



ماه سپتامبر

بابای عزیزم


آیا شما هنوز از موضوع کمک هزینه دست برنداشته اید؟ من تاکنون مردی تا این اندازه یک دنده و منطق ناپذیر ندیده ام. یک نفر که قادر نیست از چشم دیگران همه چیز را ببیند

آیا شما دوست ندارید من منت بیگانگان را قبول کنم؟ بیگانگان! راستی خود شما برای من بیگانه نیستید؟

آیا در این دنیا کسی هم پیدا می شود که من او را کمتر از شما بشناسم؟ حتی اگر هم شما را در خیابان ببینم نخواهم شناخت

دست کم اگر شما مرد روشن بینی بودید و نامه های مهر آمیز و شادی آفرینی برای جودی کوچولو می نوشتید و گاهی هم برای دیدنش می آمدید و محبتی به او می کردید و اظهار می داشتید که دختر خوبی دارید. آن وقت شاید با وجود این سن و سالی که دارید من با یکدندگی های شما به نحوی کنار می آمدم. آن وقت من خیلی مؤدبانه در برابر درخواست شما سر اطاعت فرود می آوردم. بیگانگان! آقای اسمیت آیا شما در اتاق پر از آینه زندگی می کنید؟

G I O G I O G I O G I / O 2 0 1 5






M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com