This blog is about books, eBooks , my memories .

Monday, August 14, 2017

راجع به مردم حرف بزنید



تبر
​ به دست‌‌گرفتن و تکه‌تکه‌کردن اسباب و اثاثیه‌ی همسایه، ذره‌ای اسباب و اثاثیه‌ی خانه‌ی ما را شیک‌تر و نو‌تر نمی‌کند...


دور از دسترس اشخاص نگه‌داری شود

گفت‌و‌گو بخش بزرگی از محیط روانی ما را تشکیل می‌دهد. برخی گفت‌و‌گوها سالمند. شما را برمی‌انگیزانند. به شما احساس قدم‌‌زدن در آفتاب گرم بهاری را می‌دهند. بعضی گفت‌و‌گوها در شما احساس بُرد ایجاد می‌کنند.
ولی بعضی دیگر از گفت‌و‌گوها مانند راه‌رفتن در داخل یک ابر رادیو‌اکتیو آلوده‌اند، شما را خفه می‌کنند. به شما احساس نامطبوعی می‌دهند. شما را تبدیل به یک بازنده‌ می‌کنند. غیبت از این دسته گفت‌وگوهاست و نوعی مسمومیت فکری محسوب می‌شود.



ما مردمی هستیم که از مسمومیت، سخت واهمه داریم. سم‌ها را در بالاترین ردیف قفسه‌ها می‌گذاریم تا دست بچه‌ها به آن نرسد  و به هر افراط و تفریطی دست می‌زنیم تا از مسمومیت جسمی جلوگیری کرده باشیم. گرچه همه‌ی این کارها ضروری است، عجیب است که نسبت به مسمومیت دیگری، مسمومیت فکری، کاملاً بی‌تفاوت هستیم.

این مسمومیت که روی ذهن اثر می‌گذارد، نفوذ ظریفی دارد ولی خطراتش به مراتب بزرگتر از مسمومیت جسمی است. این مسمومیت با وادار کردن شما به تمرکز روی مسائل بی‌اهمیت و پیش‌پا افتاده، حجم فکرتان را کاهش می‌دهد. نظر شما را از مردم برمی‌گرداند و آن را تغییر می‌دهد. و از آن جا که مبنای خودش تحریف حقایق است، احساس گناهی را در انسان به وجود می‌آورد که به محض دیدن شخصی که از او غیبت کرده است، او را لو می‌دهد. هیچ نشانی از درست‌اندیشی در این مسمومیت فکری وجود ندارد: تماماً کج‌اندیشی است.


برخلاف تصور رایج، زنان امتیاز غیبت‌کردن را به هیچ‌وجه به خود اختصاص نداده‌اند، مردان بسیاری نیز در جو مسموم آن به سر می‌برند. هر روز آقایان بی‌شماری، دورهمی‌های بسیاری برای غیبت‌کردن راجع به موضوعاتی از این دست راه می‌اندازند:‌«مسائل مالی یا خانوادگی آقای رئیس»؛ «دلایل توجهات و الطاف خاصی که به تام می‌شود»؛ «چرا آن مَردک را استخدام کرده‌اند» غیبت گاهی به این صورت در‌می‌آید:«راستی، الآن شنیدم که...نه، چطور مگر...خب، برای من که عجیب نیست...هیچ فکرش را نمی‌کردم...البته، مسئله خصوصی است...»


فردی که قربانی این آلودگی فکری است، کم‌کم به نظرش می‌رسد که دارد تفریح می‌کند. او نوعی لذت مسموم از گفت‌و‌گوی منفی درباره‌ی دیگران عایدش می‌شود، بی‌‌آنکه دریابد از این طریق به شدت در نظر افراد موفق، منفور و غیر‌قابل اعتماد می‌شود.





یک‌ روز یکی از همین معتادان به مخدرهای فکری، خودش را وارد بحثی کرد که من و یکی از دوستانم راجع به بنجامین فرانکلین می‌کردیم. به محض‌آنکه این آقای سوهان روح به موضوع صحبت ما پی برد، شروع کرد به مزه پراندن راجع به زندگی خصوصی فرانکلین، آن هم از دید منفی. انگار نمی‌دانست که فرانکلین فرد مشهوری است و اگر رسوایی‌های مجله‌ای در قرن هجدهم نیز رواج داشت، بعید نبود او را نیز به نوعی مفتضح سازند. ولی مسئله این بود که زندگی شخصی فرانکلین اصلاً ربطی به صحبت آن روز ما نداشت، و من واقعاً خوشحال شدم که گفت‌و‌گو راجع به شخصی بود که همه خوب او را می‌شناختیم.
حرف‌زدن درباره‌ی مردم؟ بله، بدگویی از آنان، هرگز!

بگذارید یک نکته را روشن کنم: همه‌ی حرف‌ها غیبت نیست. بحث‌های آزاد، شایعات کوچه و بازار و گپ‌های دوستانه گاهی لازم است. بعضی از آن‌ها می‌توانند در خدمت اهداف خوبی قرار گیرند.


 تمایل خود را به غیبت‌کردن می‌توانید با این پرسش‌ها آزمایش کنید:


الف - آیا راجع به دیگران شایعه‌پراکنی می‌کنم؟

ب - آیا همیشه دو سه کلمه حرف خوب دارم که راجع به افراد بزنم؟

پ - آیا به شنیدن اخبار داغ رسوایی‌ها علاقه‌مندم؟

ت - آیا فقط براساس واقعیت‌ها روی افراد قضاوت می‌کنم؟

ث - آیا دیگران را تشویق می‌کنم خبرهای داغشان را برایم تعریف کنند؟

ج - آیا قبل از حرف‌هایم جمله‌ی «به کسی نگویید» را اضافه می‌کنم؟

چ - آیا مسائل خصوصی را سربسته نگه می‌دارم؟

ح - آیا از مسائلی که راجع به دیگران می‌گویم احساس گناه می‌کنم؟
جواب‌های درست واضحند.

فقط برای یک لحظه عمیقاً روی این مطلب فکر کنید: تبر به دست‌گرفتن و تکه‌تکه‌کردن اسباب و اثاثیه‌ی همسایه، ذره‌ای اسباب و اثاثیه‌ خانه‌ی ما را شیک‌تر و نوتر نمی‌کند؛ استفاده از تبرهای لفظی و نیش و کنایه نیز، به هیچ‌وجه شما را از آنچه هستید بهتر نمی‌کند.
راجع به مردم حرف بزنید اما در موضع مثبت قرار بگیرید.

از کتاب جادوی فکر بزرگ اثر دکتر دیوید شوارتز



«یادتان باشد که زمان شما محدود است. پس زمان‌تان را با زندگی‌کردن در زندگی دیگران هدر ندهید.           استیو جابز»


0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com