This blog is about books, eBooks , my memories .

Tuesday, September 24, 2013

تمرکز عامل: چگونه می توانیم حلقه ی نفوذ خود را بزرگتر کنیم ؟



سلام، در پست های گذشته درباره ی عامل بودن و الگوی عامل بودن صحبت کردم و به این نتیجه رسیدم که هیچ چیز هیجان انگیز تر از این نیست که بدانیم به رغم هر آنچه برایمان اتفاق می افتد می توانیم واکنش خود را خودمان، برگزینیم. هنگامی که واکنشی را خودتان بر می گزینید، می توانید بر رویدادهای بیرونی نیز تأثیر بگذارید ، زیرا درون ما و هر آنچه در ذهنمان می گذرد ، دنیای بیرون را می سازد

 

دکتر ویکتور فرانکل می گوید:« انسانها می توانند هر چیز ارزشمندی را از دست بدهند، مگر بنیادی ترین آزادی بشری را: آزادی انتخاب- یعنی طرز برخورد یا شیوه ی واکنش نسبت به سرنوشت یا هر رویداد- و آزادی برگزیدن راه خویش را

فرق بین اختیار و آزادی در این است که شرایط و موقعیت ها و محیط ، اختیار شما را تعیین می کند . اما آزادی شما در درون شماست . یعنی شما قدرت این را دارید که بر حسب شرایط و موقعیتها راههای متفاوتی را برگزینید

 

البته اگر شما مثل من سالها فرد دیگری را مسبب رنج ها و ناراحتی های خود بدانید ، عامل بودن کار سختی خواهد بود . اما تنها دارویی است که می تواند تمام مشکلاتتان را پایان بخشد

 


نگرانی ها


یکی از بهترین راهها برای تشخیص عامل بودن این است که ببینیم بیشتر درباره ی چه اموری می اندیشیم

همه ی ما نگرانی هایی درباره ی سلامتی ، فرزندان ، مشکلات خانوادگی، وام ، بدهی ، تورم، تحریم، جنگ اتمی و هزاران مسئله ی دیگر داریم، این مشکلات حلقه ی نگرانی ما را می سازند

 



حلقه ی نفوذ


وقتی به حلقه ی نگرانی ها نگاه می کنیم، در می یابیم بر روی بسیاری از مسائل هیچ اختیاری نداریم. اما اموری هستند که کاملاً در حوزه ی اختیار ما هستند ، آنها حلقه ی کوچکتری را می سازند که درون حلقه ی نگرانی هاست. اسم این حلقه ، حلقه ی نفوذ است

 


مقایسه ی حلقه ی نگرانی و حلقه ی نفوذ

 

افراد عامل بیشتر بر روی حلقه ی نفوذ تمرکز دارند. اگر بیشتر وقت خود را صرف مسائلی که در اختیار شما هستند ، کنید . به تدریج حلقه ی نفوذ شما بزرگتر می شود

تمرکز افراد غیر عامل بر روی حلقه ی نگرانی هاست. آنها بیشتر وقتشان را صرف عیبجویی ، یافتن نقاط ضعف دیگران و مشکلاتی که خارج از کنترل آنهاست می کنند بدین ترتیب حلقه ی نگرانی های آن ها روز به روز گسترش می یابد و حلقه ی نفوذشان کوچکتر می شود

 


 

 

خب، شما هم درباره ی حلقه ی نگرانی ها و حلقه ی نفوذتان خوب فکر کنید. من چند روزی است که درباره ی این موضوع فکر می کنم و سعی دارم تمرکزم را از روی نگرانی به سمت نفوذ سوق دهم


 یکی از نگرانی های من درباره ی اینترنت است. قبلاً گفته بودم که با شروع تابستان امسال شارژ اینترنتم با سرعت غیر قابل باوری تمام می شد. در ابتدا من ساعات استفاده از اینترنت را کاهش دادم اما اوضاع تغییری نکرد. سپس سعی کردم از 2 مودم استفاده کنم ، یک ایرانسل و یک ای دی اس ال

 

اوضاع تقریباً خوب بود ، که از اواسط هفته ی قبل با مسئله جدیدی روبرو شدم، افت شدید سرعت ای دی اس ال. به طوری که گاهی برای باز کردن یک صفحه باید نیم ساعت منتظر بنشینی، برای من که باید با سرعت صفحات را باز کنم این یک بحران جدی بود چون کاری که باید یک ساعته انجام می شد ، گاهی بیشتر از چند ساعت طول می کشید.

 

اول فکر کردم شاید مشکل از سیستم یا مرورگر باشد، اما وقتی مودم ایرانسل را وصل کردم ، دیدم سرعت آن مثل همیشه است. خلاصه سرعت اینترنت وارد حلقه ی نگرانی های من شد، خب من دراین باره چند انتخاب دارم

 

انتخاب اول: مثل قورباغه ی شماره 1 باشم. داستانش را خواهید خواند. یعنی به مسئول اینترنت ، خانواده و اجدادش لعن و نفرین بفرستم


انتخاب دوم: مثل قورباغه ی شماره 2 باشم. یعنی کارهای مهم خود را خیلی سریع با ایرانسل انجام دهم و بقیه ی امور را با ای دی اس ال. وقتی هم با افت شدید سرعت مواجه شدم، از حلقه ی نگرانی خارج شوم . یعنی اینترنت را قطع کنم و به حلقه ی نفوذ وارد شوم ، یعنی به انجام کارهای مورد علاقه ام بپردازم


البته گاهی وسوسه می شوم  و مثل قورباغه ی اول بد و بیراه می گویم ، اما بعد خنده ام می گیرد و روش قورباغه ی دوم را در پیش می گیرم . عامل بودن واقعاً سخت است. اما همان طور که در ابتدای کتاب گفتم ، پرورش یک عادت خوب محتاج گذشت زمان است و امری یک شبه و آنی نیست.







داستان قورباغه ها



در شهر فرید آباد، شیر فروشی با موتورسیکلتش خانه به خانه می گشت و شیر می فروخت. در کنار جاده چند قورباغه سرگرم پریدن روی چمن ها بودند. دو دانش آموز هنگام گذر از چمن زار قورباغه ها را می بینند و از روی شیطنت هر یک از آنها قورباغه ای را بر می دارد و در داخل ظرف شیری می اندا

​ز​
د . سپس در ظرف را بسته و فرار می کنند



واکنش قورباغه ها


قورباغه ی اول: ای بچه شیطون ، خدا کند به جهنم بروی؛ پدر و مادرت به جهنم بروند؛ پدر بزرگ و مادربزرگت هم به جهنم بروند - بعد خدا را سرزنش می کند- خدایا چرا اینقدر مرا کوچک و ناتوان آفریدی ؟ اگر من قوی تر بودم می توانستم در ظرف شیر را بردارم و فرارکنم. اگر دندانهای قوی به من داده بودی الان می توانستم در بطری شیر را بجوم و از آن بیرون بروم


سرانجام قورباغه ی اول: او آن قدر ناله و فریاد می کند که انرژیش را از دست می دهد و در ظرف شیر غرق می شود




قورباغه ی دوم:  حالا چه کاری می تونم انجام بدم؟ نقطه ی قوت من شنا کردن است . باید به شنا کردن ادامه بدم، هیچ موقعیت سختی تا ابد دوام نمی یاره؛ به دست و پا زدن ادامه می دم .....وای خدای من ! اینجا رو نگاه کن پسر! من یک تکه کره ساختم، حالا برای مدت کوتاهی یک جای امن و مطمئن دارم


سرانجام قورباغه ی دوم: مرد شیر فروش در ظرف را باز می کند تا شیر بفروشد. قورباغه ی باهوش ما به محض باز شدن در ظرف از آن بیرون می پرد



نکته : طرز نگرش شما در فکر و ذهن شماست، شما تعیین می کنید که چه افکاری را در ذهنتان بپرورانید، مثبت یا منفی
​​

--
​                         مثبت بیندیشید
                                                                       M.T



0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com