This blog is about books, eBooks , my memories .

Thursday, October 9, 2014

Guilty



سلام

لحظات خوشی پیش رویتان
________________________________________

تمرین ​دیروز

مردمی که می خواستند گواهینامه بگیرند باید اول یک امتحان می دادند
people who wanted a driving-license had to have a test first.
اگر راننده می توانست همه ی چیزها مثل چراغها و ترمزها را چک کند هری قبولش می کرد
If a driver could check all the things like lights and brakes, Harry passed him.
مرد جوان یک عالمه اشتباه در اجرایش داشت
The young man had a lot of faults in his performance
هری اشتباهی یک آزمون رانندگی از مرد جوان گرفت
Harry gave the young man a driving test by mistake.
هری می خواست مرد جوان با او تا دفترش رانندگی کند چون دیرش شده بود
Harry asked the young man to drive him to his office because he was late.
مرد جوان واقعاً برای آزمون رانندگی نیامده بود
The young man had not really come to have a driving test.
____________________________________



Love shine a light

عشق درخشش نور است

Press the right buttons and
you'll find someone to love for life.

کلید درست را بزن تا کسی که تمام عمر
عاشقت باشد را پیدا کنی
from " The joy of Shaun"


_____________________________________________________



​​​

 Guilty

Mr. Williams was a gardener and a very good one too. Last year he came to work for Mrs. Elphinstone , who was old, fat and rich.

She knew nothing about gardens, but thought that she knew a lot, and was always interfering . One day Mr. Williams got angry with Mrs. Elphinstone and called her an elephant. She did not like that at all, so she went to a lawyer, and a few months later Mr. Williams was in court, accused of calling Mrs.Elphinstone an elephant. The magistrate found Mr. Williams guilty, so Mr.Williams said to him, ' Does that mean that I am not allowed to call this lady an elephant any more?

' That is quite correct,' the magistrate answered.
'And am I allowed to call an elephant a lady?' the gardener asked.
' Yes, certainly, ' the magistrate answered.

Mr. Williams looked at Mrs.Elphinstone and said,' Goodbye, lady.'


مقصر

آقای ویلیامز یک باغبان بود و یکی از باغبانهای خوب هم بود. سال پیش او برای خانم الفینستون کار می کرد ، که پیر ، چاق و ثروتمند بود

خانم هیچی از باغبانی نمی دانست ، اما فکر می کرد خیلی می داند و همیشه دخالت می کرد. یک روزی آقای ویلیامز از دستش عصبانی شد و او را فیل صدا زد، خانم این را اصلاً دوست نداشت ، بنابراین پیش یک وکیل رفت و چند ماه بعد آقای ویلیامز به جرم اینکه به خانم الفینستون را فیل نامیده بود ، در دادگاه بود

رئیس دادگاه او را مقصر شناخت . بنابراین آقای ویلیامز به او گفت : « یعنی من اجازه ندارم این خانم را فیل صدا بزنم ؟»

قاضی جواب داد :« کاملاً درسته .»
باغبان پرسید:« و من اجازه دارم یک فیل را خانم صدا بزنم؟

قاضی جواب داد:« بله ، مطمئناً
آقای ویلیامز به خانم الفینستون نگاه کرد و گفت :« بدرود خانم


______________________


​​
تمرین

خانم الفینستون در باغبانی بهتر از آقای ویلیامز بود
خانم الفینستون در امور باغبانی دخالت می کرد ، چون هیچی از باغبانی نمی دانست و می خواست یاد بگیرد
آقای ویلیامز او را فیل صدا زد چون او پولدار و پیر بود
آقای ویلیامز او را فیل صدا زد چون او چاق بود و چون نامش الفینستون بود
خانم الفینستون آقای ویلیامز را پیش وکیل فرستاد
خانم الفینستون در دادگاه برنده شد


________________

اسم
accuser  مدعی ، متهم
 magistrate رئیس کلانتری ، رئیس بخش دادگاه ، دادرس
gardener باغبان

_________________________

فعل
to interfere دخالت کردن ، فضولی کردن ، مداخله کردن
 to accuse متهم کردن ، تهمت زدن    ​
________________________________________
صفت

accused متهم
faultless بی عیب ، بی نقص ، کامل
 guilty مقصر، گناهکار ، بدهکار 

____________________________________



All the best
M.T

​Images from pixabay​




M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com