This blog is about books, eBooks , my memories .

Wednesday, February 11, 2015

That is my ultimatum!


سلام ، صبح بخیر

" سخاوتمندی به مقدار پولی که داری نیست، مهم این است پـــولی که به دسـت می آوری و خرج می کنی از صمیم قلب به دنیا برگردد.
                                                           سوزی ارمن "


----------------------------------------


Friday, 9.30 p.m.


Such a lot of troubles! I didn't hear the rising bell this morning, then I broke my shoestring while I was hurrying to dress and dropped my collar button down my neck. I was late for breakfast and also for first-hour recitation. I forgot to take any blotting paper and my fountain pen leaked. In trigonometry the Professor and I had disagreement touching a little matter of logarithms. On looking it up, I find that she was right. We had mutton stew and pie-plant for lunch--hate 'em both; they taste like the asylum. The post brought me nothing but bills ( though I must say that I never of get anything else; my family are not the kind that write).
اسم
recitation از بر خوانی، از حفظ خوانی ، بازگو کردن درس حفظی
blot لکه
blotting paper کاغذ خشک کن
fountain pen خودنویس
trigon  ستاره ی سه تایی، گروه سه صورتی،  مثلث سه گوش
trigonometry مثلثات
stew  تاس کباب
mutton گوشت گوسفند

فعل
to leak تراوش کردن، نفوذ کردن ، فاش کردن یا شدن


جمعه ساعت 9:30 بعد از ظهر

این همه دردسر! صبح زنگ مدرسه را نشنیدم. بعد به خاطر عجله ای که کردم بند کفشم پاره شد، جا تکمه ای یخه ام شکافت و پشتم افتاد . به صبحانه دیر رسیدم . در نتیجه ساعت اول هم دیر سر کلاس حاضر شدم . یادم رفت جوهر خشک کن بیاورم ، چون خودنویسم جوهر پس می داد

زنگ مثلثات با استادم کمی بگومگو داشتیم ، موضوع بر سر لگاریتم بود، بعد که به کتاب نگاه کردم متوجه شدم او راست می گفته است

برای ناهار گوشت پخته و نان مربایی داشتیم ، من از هر دوی آن ها بدم می آید. مزه اش مثل غذاهای پرورشگاه است، پست فقط برای من صورتحساب آورد ، هر چند که نامه ای برای من نمی آید و من خانواده ای ندارم که برایم نامه بنویسد

--------------------------------------

30 ماه سپتامبر

بابای عزیزم


آیا شما هنوز از موضوع کمک هزینه دست برنداشته اید؟ من تاکنون مردی تا این اندازه یک دنده و منطق ناپذیر ندیده ام. یک نفر که قادر نیست از چشم دیگران همه چیز را ببیند
.
آیا شما دوست ندارید من منت بیگانگان را قبول کنم؟ بیگانگان! راستی خود شما برای من بیگانه نیستید؟

آیا در این دنیا کسی هم پیدا می شود که من او را کمتر از شما بشناسم؟ حتی اگر هم شما را در خیابان ببینم نخواهم شناخت
.
دست کم اگر شما مرد روشن بینی بودید و نامه های مهر آمیز و شادی آفرینی برای جودی کوچولو می نوشتید و گاهی هم برای دیدنش می آمدید و محبتی به او می کردید و اظهار می داشتید که دختر خوبی دارید. آن وقت شاید با وجود این سن و سالی که دارید من با یکدندگی های شما به نحوی کنار می آمدم. آن وقت من خیلی مؤدبانه در برابر درخواست شما سر اطاعت فرود می آوردم. بیگانگان! آقای اسمیت آیا شما در اتاق پر از آینه زندگی می کنید؟

وانگهی این کمک هزینه ای را که دارند به من می دهند صدقه نیست، این جایزه ای است که من بر اثر سعی و کوشش و جدیت در درس به دست آورده ام
.
اگر من در کلاس انگلیسی نمره ممتاز نمی گرفتم، که دانشکده مرض نداشت به من کمک هزینه ی تحصیلی بدهد. این موضوع سالهاست که صورت می گیرد
.
وانگهی ( به هر حال بحث کردن با مردی که منطق ناپذیر است بی فایده است) . آقای اسمیت شما از آن مردهایی هستید که هرگز زیر بار دلیل و برهان نمی روند. برای این که کسی چنین مردی را به منطق آورد، دو کار می تواند بکند، یا باید او را به مسخره گرفت یا نسبت به او بد اخلاقی کرد
.
من چون دوست ندارم به خاطر رسیدن به هدفم کسی را مسخره کنم، پس باید راه دوم را انتخاب کنم
.
آقای عزیز ، بنده هرگز مایل نیستم این کمک هزینه تحصیلی را پس بدهم. اگر شما بخواهید بیشتر از این جارو جنجال راه بیندازید. پول توجیبی شما را هم قبول نمی کنم. آن قدر به دانشجویان سال اولی درس می دهم که خود را نحیف و ضعیف کنم
.


----------------------------------------------

That is my ultimatum!

And listen--I have a further thought. Since you are so afraid that by taking this scholarship I am depriving someone else of an education, I know a way out. You can apply the money that you would have spent for me towards educating some other little girl from the John Grier Home.

Don't you think that's nice idea? Only, Daddy, EDUCATE the new girl as much as you choose, but please don't LIKE her any better than me.

I trust that your secretary won't be hurt because I pay so little attention to the suggestions offered in his letter, but I can't help it if he is. He's a spoiled child, Daddy. I've meekly given in to his whims heretofore, but this time I intend to be FIRM.

Yours, With a mind,
Completely and Irrevocably and World-without-End Made-up,
Jerusha Abbott



M.T



0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com