This blog is about books, eBooks , my memories .

Monday, June 22, 2015

اندیشه های آرامش آفرین

سلام ، سلام صد تا سلام

« با قوه ی درک کردن است که می توانیم آرامش داشته باشیم، هرگاه دیدگاه سایر افراد را درک کنیم و آن ها نیز دیدگاه ما را درک کنند، آن وقت می توانیم درباره ی تفاوت ها صحبت کنیم.                                                   هری اس. ترومن »


______________________________
_________



4th June Dear Daddy,

Very busy time--commencement in ten days, examinations tomorrow; lots of studying, lots of packing, and the outdoor world so lovely that it hurts you to stay inside.

But never mind, vacation's coming. Julia is going abroad this summer-- it makes the fourth time. No doubt about it, Daddy, goods are not distributed evenly. Sallie, as usual, goes to the Adirondacks. And what do you think I am going to do? You may have three guesses. Lock Willow? Wrong. The Adirondacks with Sallie? Wrong. (I'll never attempt that again; I was discouraged last year.) Can't you guess anything else? You're not very inventive. I'll tell you, Daddy, if you'll promise not to make a lot of objections. I warn your secretary in advance that my mind is made up.

I am going to spend the summer at the seaside with a Mrs. Charles Paterson and tutor her daughter who is to enter college in the autumn. I met her through the McBrides, and she is a very charming woman. I am to give lessons in English and Latin to the younger daughter, too, but I shall have a little time to myself, and I shall be earning fifty dollars a month! Doesn't that impress you as a perfectly exorbitant amount? She offered it; I should have blushed to ask for more than twenty-five.

اسم
commencement آغاز جشن فارغ التحصیلی

صفت
inventive مبتکر
exorbitant  گزاف

فعل
tutor  درس خصوصی دادن به

ماه ژوئن

بابای عزیز

سرم خیلی شلوغ است. ده روز بیشتر به جشن فارغ التحصیلی نمانده، امتحانات فردا شروع می شود باید چندین چمدان لوازم و اثاث را بسته بندی کنم. با این حال، بیرون و خارج از اتاق آن قدر قشنگ و دوست داشتنی شده است که هیچ دوست ندارم توی اتاق بمانم

اما به هر حال عیبی ندارد به زودی تعطیلات فرا می رسد

جولیا تعطیلات امسال را به اروپا می رود. این چهارمین مرتبه ای است که به اروپا می رود

جای هیچ تردید نیست که لذات زندگی عادلانه تقسیم نشده است باباجان . سالی هم مثل همیشه به " آدیرون داکز" می رود. به نظر شما من کجا خواهم رفت؟

می توانید حدس بزنید. "لاک ویلو" نه. با سالی به "آدیرون داکز" نه ( پارسال شرمنده شدم و حالا دیگر فکر آدیرون داکز به سرم نمی زند.) مثل این که نمی توانید حدس بزنید. خودم می گویم. اما به شرط این که قول بدهید مخالفت نکنید داد و بیداد هم راه نیندازید. از همین حالا به منشی شما اطلاع  می دهم که من از تصمیم خودم دست برنمی دارم

امسال تابستان من می خواهم کنار دریا بروم و تابستان را با خانمی "چارلز پاترسون" بگذرانم. می خواهم آنجا به دخترش که تازه وارد دانشکده می شود درس بدهم. من به وسیله ی خانم مک براید با این خانم آشنا شدم. خانم بسیار خوبی هست. قرار هست که به دختر کوچک او هم انگلیسی و لاتین درس بدهم، اما روزی چند ساعت هم بیکارم که برای خودم سرگرمی ایجاد می کنم و بابت تدریس، آنها ماهی 55 دلار به من می دهند. به نظرتان مبلغ کلانی نیست؟

خانم پاترسون خودش این پول را پیشنهاد کرد، چون در غیر این صورت من خجالت می کشیدیم از 25 دلار بیشتر بگیرم.


_______________________________________



M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com