This blog is about books, eBooks , my memories .

Friday, January 15, 2016

از میهمانی تفنگ داران تا خانه دار شدن سرخابی ها




« چند وقتی است که بی حوصله ام، بی شعرم
چشم های تو ولی رمـــــــــز غزل خوانی هاست

پارمیس جان، سلام

یک دل می گوید برو، برو؛ یک دل می گوید نرو، نرو. امروز مرددم که بنویسم یا ننویسم، چون نه حال و حوصله ی نوشتن دارم و نه خبر فوق العاده ای. هرچند این هفته پر بود از رویدادهای جالب و غیر منتظره! یکی اش همین ورود نفت کش های آمریکایی به آبهای ایران، خوشبختانه کاملاً اتفاقی. درست مثل توپ بچه های همسایه که ناگهان تو باغچه ی خانه  پیدایش می شود، یا مهمان های سرزده ی کوکب خانم، همان خانمی که زن با سلیقه ای بود و ....


من به جز « شعر» به جز « آه» بساطم خالی  است
و به جز عشـــــــــــــق دلم، صحنه ی ویرانی هاست


داستان از آن جا شروع شد که چند روز پیش- دقیقاً سه شنبه - نفت کش های آمریکایی خیلی اتفاقی راهشان را گم کردند و سر از خانه ی ما درآوردند، و از آن جایی که رزمندگان سپاه پاسداران، دست کمی از کوکب خانم ندارند و بسیار هوشیار و زبر و زرنگند، کاملاً آمادگی پذیرایی از میهمانان ناخوانده را داشتند، و ملت ایران را سرافراز کردند. میهمانان تفنگ دار نیز، بعد از طی روال اداری آزاد شدند و به سرکارشان بازگشتند.


من پریشان به پریشانی چشمان توام ...
چشم های تو پریشان به پریشانی هاست


متأسفانه، فیلمی که از این ده تفنگ دار منتشر شد، اشک خیلی ها را درآورد، به خصوص اشک نامزدهای جمهوری خواه را. اگرچه پریشانی این عزیزان قابل درک است و ما هم از پریشانی ایشان پریشان گشته ایم، اما به نظرم دوباره پیاز داغش را زیاد کردند، (جمهوری خواهند دیگر، چه می شود کرد؟) به عوض ببخشید و معذرت خواهی، تازه گفتند خدا نکند یک سرباز آمریکایی به خاک بیفتد و تسلیم شود.

 اگر خودِ جمهوری خواه ها، همیشه جنگ و دعوا به راه نمی انداختند، می گفتم این آقایان حساس، جنگ ندیده اند و بالتبع با این مسائل بیگانه. ولی از آن جایی که همیشه خودشان پای ثابت لشکرکشی و جنگ افروزی هستند، واقعاً این ادا و اطوارها چیه؟

 البته، من واقعاً به همه ی جمهوری خواه ها احترام می گذارم، خودم چند تایی دوست جمهوری خواه دارم، ولی خداییش این واکنش شان زیادی لوس نبود؟ خودم که آخر لوسی هستم دیگر شرمنده شدم، ولی خواهشمندم به حقوق اسرا احترام بگذارید.



می توان گفت نمـــک گیر نگـــاهم شده ای...
بی نمک نیست اگر سفره ی بی نانی هاست

تنور انتخابات هر روز داغ و داغ تر می شود، من هم با کنجکاوی اخبار را دنبال می کنم مثل بقیه ی مردم، و ترجیح می دهم فعلاً سکوت کنم، موضوعی که واقعاً برای من عجیب است مثل همیشه رد صلاحیت کاندیداهاست. این روزها اینترنت و شبکه ها پر است از فیلم ها و مصاحبه های نامزدهای رد صلاحیت شده، یا کسانی که اصلاً اجازه ثبت نام نداشتند. من فقط آه می کشم و دعا می کنم سفره ی ایرانی ها بی نان تر نشود، انتخابات به خوبی و خوشی برگزار شود و نمایندگانی شایسته و دلسوز به مجلس راه یابند، همین.


من کمی بیشتر از عشق تو را می فهم
عشق راه و روش بچه دبستانی هاست


اصلاً توجه کردی بیت هایم یکی در میان، آبی و قرمز است؟! لابه لای خبرهایی که امروز خواندم این یکی واقعاً خوشحالم کرد، کدام خبر؟ همان خبری که نوشته بود شهردار خانه دار شدن آبی ها و قرمزها را تبریک گفت. خدا را شکر! بالاخره بعد از هزار سال، سرخابی های پایتخت هم از آلاخون والاخونی در آمدند. چون استقلالی هستم، این بند آخر را آبی نوشتم و گرنه برای قرمزها هم خیلی خوشحالم. خانه ی نو مبارک، شیرینی ما یادتون نرود: ج   ا م


گفتم که حال و حوصله ی نوشتن ندارم پس خداحافظ، راستی شنبه شب، چند ساعتی برف بارید، یکشنبه که بیرون رفتم اثری از برف نیافتم، هیچ جا. راستی چه حیف! خودروهای بی راننده ( خودران) گوگل حالا حالا به بازار نمی آیند. و راستی ، اگر دنبال یادگیری بوت استرپ هست ویدیوهای سایت آقای برنامه نویس شروع خوبی هستند.


به امید هفته ای شاد و پر از خبرهای خوب
                                                                                                              M.T
 شعر از : عمران میری



















M.T

0 comments:

Post a Comment

Recent Posts

My Blog List

Blog Archive

Powered by Blogger.

Text Widget

Copyright © iIslandbooks | Powered by Blogger

Design by Anders Noren | Blogger Theme by NewBloggerThemes.com